شهر فلسفه ایران
  • خانه
  • دپارتمان‌ها
    • آموزش
    • پژوهش
    • اندیشه
    • زبان
  • دوره‌های جاری
    • دوره های جامع
    • دوره های آزاد
  • اساتید
  • رویداد‌ها
  • انجمن دانشجویی
  • مقالات فلسفه
  • اخبار
  • درباره ما
  • 0
شهر فلسفه ایران

مرجع اصلی آموزش های آنلاین و حضوری فلسفه در ایران

  • 02122053556
  • خانه
  • دپارتمان ها
    • آموزش
    • پژوهش
    • اندیشه
    • زبان
  • دوره های جاری
    • دوره های جامع
    • دوره های آزاد
  • رویداد ها
    • دوره های آزاد
    • دوره های جامع
  • انتشارات
  • مقالات فلسفه
  • اخبار
  • درباره ما
  • تماس با ما
  • مقالات شهروندان
  • 1404-07-08

مواجههٔ اسکروتن با شلینگ

مواجههٔ اسکروتن با شلینگ

مواجههٔ اسکروتن با شلینگ


برایِ گذر از تأملاتِ شلینگ دربارۀ «شهود»، باید پایْ در ساحتی دیگر نهاد؛ ساحتی که در نظرِ نخست، شاید بی‌پیوند با زیبایی بنماید، امّا در ژرفایِ آن، حضوری خاموش و بنیادین دارد: اخلاق. در نظامِ فلسفیِ شلینگ که در بسترِ ایدئالیسم آلمانی بالیده، زیبایی نه صرفاً امری حسی، بل‌که لحظه‌ای‌ست از ظهورِ بی‌واسطۀ حقیقت؛ شهودی که در آن، ذهن و عین به وحدت می‌رسند، و در این وحدت، «ایدهٔ مطلق» [absolute Idee] خود را در روشناییِ اثر هنری آشکار می‌سازد. در چنین تجلّی‌ای، تمایزِ میان سوژه و ابژه رنگ می‌بازد، و نیرویی پنهان که شلینگ آن را در ژرفای طبیعت و آگاهی انسانی می‌یابد – ارادۀ بنیادین هستی – به آگاهی درمی‌آید و در فرمِ هنری شکوفا می‌گردد. این اراده، که در طبیعت ناآگاهانه عمل می‌کند، در اثر هنری به سطح آگاهی تصاعُد می‌یابد و از همین‌رو، واجدِ بُعدی اخلاقی می‌شود؛ چراکه ظهورِ حقیقت، صرفاً ادراکی نظری نیست، بل‌ هم‌زمان، فراخوانی‌ست به موضع‌گیری، به پاسخ، به حضوری اخلاقی.

«از نگاه شلینگ، شناخت، صرفاً دریافت نظری نیست؛ بل‌که پاسخ‌دادن به حقیقت است، و این پاسخ، در ساحتِ اخلاق تحقق می‌یابد.»

این وظیفۀ اخلاقی از آن‌جا ناشی می‌شود که زیبایی، در نظامِ فکری شلینگ، امری سطحی یا تزیینی نیست، بل‌که لحظه‌ای از خودآشکارگیِ هستی‌ است؛ لحظه‌ای که در آن، ایدهٔ مطلق در قلمرو محسوس ظهور می‌کند. اثر هنری، چونان تجلّیِ بی‌واسطۀ آن ایده، انسان را به مواجهه با حقیقت فرا می‌خوانَد، و این مواجهه، الزام به حضورِ مسئولانه در برابر خویشتن و جهان پدید می‌آورد. درست در همین افق است که می‌توان، بی‌گسست، به اندیشۀ اسکروتن گذر کرد؛ اگر شلینگ حقیقت را در شهودِ هنری و در افقِ ایده‌آلیسم می‌جست، اسکروتن – درست به‌مانندِ تصاعدِ آگاهانۀ شلینگ – زیبایی را لحظه‌ای از وُقوفِ اخلاقی [moral awareness] می‌دانست؛ لحظه‌ای که انسان، نه‌فقط به تماشا، بل‌که به درنگ، تأمل، و موضع‌گیریِ وجودی فراخوانده می‌شود.

«زیباییْ کیفیتی صرفاً لذت‌آفرین یا بصری نیست، بل‌که امکانِ حضوری اخلاقی در جهان است.»

او (اسکروتن) زیبایی را «دلیل» می‌نامد؛ دلیلی برای درنگ، تأمل، و بازاندیشیِ نسبت انسان با حقیقت. این درنگ، به‌نحوی ژرف، انسان را به پیوندی اصیل با هستی و با دیگری سوق می‌دهد. چنین فهمی از زیبایی، در بطنِ خود، با بینشِ شلینگ هماهنگ است: در هر دو دیدگاه، زیبایی نشانی از حقیقتی‌ست فراتر از خود، و راهی‌ست برای عبور از سطحِ ظاهر به‌سوی ژرفایِ معنا. تفاوت، بیش از آن‌که در محتوا باشد، در زبان و ره‌یافت است: شلینگ، در بستری متافیزیکی و ایده‌آلیستی، از وحدتِ ذهن و عین سخن می‌گوید؛ در حالی که اسکروتن، با روی‌کردی پدیدارشناختی‌تر، زیبایی را لحظه‌ای از تجربۀ زیسته [lived experience] می‌داند که انسان را به مواجهه با معنایِ زندگی می‌کشاند.

در نگاهِ اسکروتن، زیبایی تجربه‌ای‌ست که انسان را از صرفِ تماشاگر بودن، به مقام شاهد [Zeuge] می‌رساند؛ نه شاهدی بی‌طرف، بل‌که گُواهی که حقیقت را در فرمِ محسوس، در طبیعت یا اثر هنری، می‌بیند و در برابر آن، احساس مسئولیت می‌کند. این مسئولیت، ناشی از دعوتی‌ست که زیبایی به «سکونت» در جهان می‌دهد؛ سکونتی که نه حاملِ آسودگی، که دَربَردارندۀ معناست. انسان در این سکونت، خود را در نسبت با جهان، دیگران، و خویشتن، بازمی‌یابد.

زیبایی، در نظر شلینگ، تجلّی ایده‌ای‌ست که در اثر هنری به آگاهی درمی‌آید و انسان را مخاطب حقیقت می‌سازد. اسکروتن نیز، هرچند از زاویه‌ای دیگر، بر این باور است که زیبایی انسان را از خودبسندگی می‌رهاند و او را به‌سوی دیگری – چه طبیعت، چه تاریخ، چه تعالی – می‌کشاند. این پیوند بُعدی اخلاقی دارد. زیبایی، به‌مثابۀ راهی به‌سوی معنا، انسان را در برابر حقیقت مسئول می‌کند. شلینگ این معنا را در شهودِ فکری جست‌وجو می‌کند، و اسکروتن در تجربهٔ زیسته و درنگِ وجودی؛ اما هر دو، زیبایی را نه پل، که شیوه‌ای از بودن می‌دانند؛ حضوری که در آن، حقیقت، معنا، و اخلاق به‌هم می‌رسند.

این پیوندِ میانِ زیبایی و اخلاق، ریشه در این باورِ مشترک دارد که زیباییِ راستین، همواره در پیوند با حقیقت و خیر است. نزد شلینگ، این سه‌گانگی در ایدهٔ مطلق به وحدت می‌رسد؛ وحدتی که در اثر هنری ظهور می‌کند. نزد اسکروتن، این پیوند در مواجههٔ روزمره با زیبایی شکل می‌گیرد؛ مواجهه‌ای که انسان را به تأمل در معنای زیستن و مسئولیت‌های اخلاقی‌اش می‌کشاند. از این منظر، زیبایی نه صرفِ تجربه‌ای زیبایی‌شناختی، بل‌که نیایشی خاموش در برابر هستی‌ست؛ لحظه‌ای که در آن، انسان با گفتنِ آری به حقیقت، خویشتن را مسئولِ بودن می‌یابد.

-مهبد ذکایی و مُعید مهری

مقالات شهروندان

این مطلب چقدر مفید بود؟

مواجههٔ اسکروتن با شلینگ مواجههٔ اسکروتن با شلینگ
میانگین امتیاز 0 /5 از 0 کاربر

نظر خود را برای ما بنویسید

کامنت ها

مطالب مرتبط

روان‌کاوی، سوژه‌مندی و منطق چندمرکزی مقالات شهروندان
روان‌کاوی، سوژه‌مندی و منطق چندمرکزی
  • 1404-07-08

وان‌کاوی، سوژه‌مندی و منطق چندمرکزی: مهبد ذکایی ...

مشاهده مطلب
خطوط گریز و چندگانگی ریزوماتیک مقالات شهروندان
خطوط گریز و چندگانگی ریزوماتیک
  • 1404-07-08

خطوط گریز و چندگانگی ریزوماتیک: مهبد ذکایی ...

مشاهده مطلب

شهر فلسفۀ ایران محیطی است برای زندگی در پرتو دانش فلسفی. زندگی‌ای که می‌کوشد اخلاقی، اندیشیده و زیبا باشد، در افقی فلسفی که همواره به‌سوی سه ایده‌آل حقیقت و خیر و زیبایی در‌حرکت است. دروازه‌های این شهر به روی همگان گشوده است زیرا فلسفه چیزی نیست جز دانش همگان برای همگان.

ارتباط با ما
  • تلفن : 02122053556 - 09361135000
  • آدرس :تهران : بلوار نلسون ماندلا شمالی.خیابان گلدان .پلاک 5 زنگ 3
دسترسی سریع
  • درباره ما
  • تماس با ما
  • اخبار
  • مقالات فلسفه